استوانهٔ توهمی


   هرگز نکوش تا هیچ مسألهٔ روانی را حل کنی. زیرا مسایل روانی چیزی جز توهمات خودساخته نیستند. 
و این مسأله ساختن بدان جهت است که بدون مسأله، «خود» اصلاً وجود (توهمی) ندارد!
  
   تو اگر مسایل را نمی‌خواهی، باید به طور مطلق دل از «خود» برگیری! 
 (بعضی موضوعات بقدری ظریف‌اند که توضیح و بیانشان فوق‌العاده مشکل است ـ به علت درهم‌پیچیدگی مسایل): تو اسیر یک شبکهٔ ذهنی به نام «خود» هستی. این شبکه عین رنج است. (به دلیل وابستگی به قضاوت عوامل برونی ـ که نتیجه‌اش بی‌ریشگی از درون است ـ به دلیل انواع تضاد‌ها ـ که نتیجه‌اش گیر افتادن در یک سرگردانی ملامت‌آلود و ملالت‌آلود است!)

مانع رودررویی با خلاء


   انسانی که یک «هویت» توهمی را در ذهن جست‌وجو می‌کند هرگز آنرا نخواهد یافت؛ و جای آنرا همیشه خالی می‌بیند. زیرا عامل جست‌وجوگر خود توهم است.

   اینهم که ذهن می‌کوشد تا در آینده چیزهایی حاصل کند، تنها یک دلخوشی فریبنده است برای اینکه با صراحت جای خالی «هویت» را در خود نبیند! (مشغولیت به آینده مانع رودررویی با خلاء هویت است.)