کلنجار عمدی


   ذهن به عمد شبکه‌ای از رنج و بدبختی می‌بافد تا از این طریق برای رفع آن شبکه، «خود» را استمرار بدهد. 

   و اگر ذهن شبکهٔ رنج را نسازد با چه وسیله‌ای خودش را به «خود» مشغول نگه دارد؟! با عشق، با وجد، با احساس شادمانی، رضایت و مسرت؟! تو با وجد و مسرت کشتی نمی‌گیری، تلاش نمی‌کنی تا آن را از بین ببری؛ بلکه با نشخوار عمدی رنج‌ها و بدبختی‌های خودساخته، کشتی می‌گیری! و این کشتی گرفتن، نشخوار کردن و کلنجار رفتن عین حیات و استمرار «خود» است!


صمیمیت


   چون هویت فکری حاصل تبلیغ است، برای بقای آن یک لحظه نمی‌توان از تبلیغ دست کشید. و تبلیغ چیزی که وجود واقعی ندارد، تبلیغ دروغ است؛ تبلیغ یک مقدار لفظ بی‌محتوا است.

    یکی از راه‌های زوال هویت فکری ـ که مترادف با یک دروغ کلی است ـ راستی و صمیمیت است. و آیا توجه داری که تا وقتی هویت فکری را با خود داری، فاتحهٔ هر نوع راستی، اصالت، صدق و صمیمیت در تو خوانده شده است؟