ذهن به عمد شبکهای از رنج و بدبختی میبافد تا از این طریق برای رفع آن شبکه، «خود» را استمرار بدهد.
و اگر ذهن شبکهٔ رنج را نسازد با چه وسیلهای خودش را به «خود» مشغول نگه دارد؟! با عشق، با وجد، با احساس شادمانی، رضایت و مسرت؟! تو با وجد و مسرت کشتی نمیگیری، تلاش نمیکنی تا آن را از بین ببری؛ بلکه با نشخوار عمدی رنجها و بدبختیهای خودساخته، کشتی میگیری! و این کشتی گرفتن، نشخوار کردن و کلنجار رفتن عین حیات و استمرار «خود» است!