صندوق


   باری، پاسخ اتهامات نیمه‌كاره ماند: شخص شخیصی كتابی به دستم داد كه عنوان آن را بارها دیده یا شنیده بودم ـ و به حد اعلا از اعتبار كورانهٔ اجتماعی بهره داشت؛ و دارد! در اولین صفحهٔ كتاب جمله‌ای با حروف بزرگ از قول مؤلف نگاشته آمده بود؛ به این مضمون:
«تقدیم به همهٔ كسانی كه در راه آزادی میهن خود مردانه می‌جنگند و سرانجام شاهد موفقیت را در آغوش می‌كشند...!»

   با خواندن همین جمله، كتاب را بستم، به دستش دادم؛ و گفتم این محتوایی كه واقعاً محتوا باشد و قابلیت حتی یك نظر را هم داشته باشد، ندارد!

   دوست شخیص حیرت‌كنان گفت: بی‌خود نیست كه خیلی از خوانندگان وصلهٔ غرور و نخوت به مصفا می‌چسبانند! نمونهٔ زنده و بارز آن همین است كه خودم همین الان به چشم خودم دیدم. تو چطور با خواندن یك سطر از یك كتاب چند جلدی می‌توانی قضاوت كنی كه محتوا ندارد، یا دارد؟!

   می‌گویم عزیزم، گذشته از شواهد دیگری كه بعد برایت خواهم گفت، نفس اینكه یك فرد، یك نویسنده یا هر كس صحبت از «میهن من» و «میهن تو» و جنگ و دفاع برای میهن من می‌كند، حكایت بر آن می‌كند كه به اصطلاح جهان‌بینی و نگرش آن شخص نسبت به قضایای زندگی یك نگرش قالبی، قشری، محدود و بسته است؛ از چهاردیواری قالبی كه جامعه در ذهن او تأسیس كرده است فراتر نرفته؛ چنین دید و نگرشی فقط یك قالب اعتباری را می‌بیند، نه حقیقت و واقعیت زندگی و روابط را ـ كه ورای آن چهاردیواری ذهنی است! وسیلهٔ دید او فقط اعتباریات است. و با یك وسیلهٔ اعتباری فقط می‌توان اعتباریات را دید! 

   و چنین نگرش‌های قالبی، قشری و بسته و محدود است كه نمی‌گذارد ـ و از هزاران سال پیش تا امروز ـ نگذاشته است انسان در ماهیت و حقیقت روابط خود یك تحول بنیانی ایجاد كند! آنچه را ما در طول تاریخ، تحول و انقلاب و دگرگونی فرض كرده‌ایم و نامیده‌ایم، یا رنگ‌آمیزی‌های جدید در سطح قالب‌های كهنه بوده است؛ یا ایجاد تغییرات و جابجایی در كادر و در محدودهٔ همان قالب‌ها!