سن و خرد

  
   و اما نكتهٔ دفاعیه از بُعد و بخشی دیگر: اولاً صرف نوشتن چند كتاب نشانهٔ خردمندی نیست؛ نشانهٔ اصالت اندیشه نیست!

   اغلب اندیشه‌های ما اولاً دست دوم است؛ عاریه و فرضی است؛ مال خودمان نیست. ثانیاً بخش كثیری از اندیشه‌هایمان ـ گذشته از اینكه مال خودمان نیست ـ مبتنی بر توهم است؛ مبتنی بر تخیل، تصور و توهم است! (عجالتاً روده‌ات را از تركانده شدن نگه دار شاید خدا یارت باشد. من دیده‌ام گاهی زیرچشمی، نامحرم‌پایی هم می‌كنی! ولی شأن و شكوه و بخشندگی حضرت حق، اجل از آن است كه به خاطر یك نگاه زیرچشمی چنان جرم سنگینی برای انسان تراشیده باشد!) در هر مورد توهم، موضع اساسی «توبه» را فراموش نكن! در تو توبهٔ صادقانه؛ و از خدای تبارك و تعالی هم بخشش كریمانه! آره... بابا... همه چیز با راستی درست می‌شود! اینكه می‌فرماید: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» خیلی با معنا است! اگر نماز را از موضع وحدت نخوانی، از نماز چندان بهره‌ای حاصل نخواهد شد!

"عارف"


   مسئلهٔ ما یک مسئلهٔ ذهنی‌ست. ما اندیشه‌های وهم‌آلود خود را به حساب هستی و هویت روانی می‌گذاریم و این یک اشتباه است و چون با یک ذهن وهم‌آلود یعنی با ذهنی که اسیر اشتباه هویت است به قضایای زندگی نگاه می‌کنیم، نمی‌توانیم واقعیت آنها را به گونه‌ای که هست ببینیم. اگر آن اشتباه بر ذهن ما تحمیل نشده بود، ذهنمان در رابطهٔ مستقیم با واقعیات و قضایای زندگی قرار داشت و هر چیز را آنگونه می‌دید که هست. در آن صورت ذهن ما نسبت به قضایای زندگی کیفیت شناخت داشت. نسبت به حقیقت زندگی "عارف" بود.

برگرفته از کتاب "آگاهی"


قضاوت، نمایش، ملامت


   از آنجا که قضاوت دیگران دربارهٔ شخصیت ما متضاد و متغیر است، ملامت خود نیز یک امر حتمی و اجتناب‌ناپذیر است. از یک طرف تمام زندگی ما نمایشی است که سر نخ آن وصل به قضاوت دیگران است و از طرف دیگر در هیچ رفتار و نمایشی نیست که خود را بابت همان نمایشات -بعلت متضاد بودنشان- ملامت نکنیم.

برگرفته از کتاب تفکر زائد