و اما نكتهٔ دفاعیه از بُعد و بخشی دیگر: اولاً صرف نوشتن چند كتاب نشانهٔ خردمندی نیست؛ نشانهٔ اصالت اندیشه نیست!
اغلب اندیشههای ما اولاً دست دوم است؛ عاریه و فرضی است؛ مال خودمان نیست. ثانیاً بخش كثیری از اندیشههایمان ـ گذشته از اینكه مال خودمان نیست ـ مبتنی بر توهم است؛ مبتنی بر تخیل، تصور و توهم است! (عجالتاً رودهات را از تركانده شدن نگه دار شاید خدا یارت باشد. من دیدهام گاهی زیرچشمی، نامحرمپایی هم میكنی! ولی شأن و شكوه و بخشندگی حضرت حق، اجل از آن است كه به خاطر یك نگاه زیرچشمی چنان جرم سنگینی برای انسان تراشیده باشد!) در هر مورد توهم، موضع اساسی «توبه» را فراموش نكن! در تو توبهٔ صادقانه؛ و از خدای تبارك و تعالی هم بخشش كریمانه! آره... بابا... همه چیز با راستی درست میشود! اینكه میفرماید: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» خیلی با معنا است! اگر نماز را از موضع وحدت نخوانی، از نماز چندان بهرهای حاصل نخواهد شد!
نكته قابل تأمل دیگر ـ كه هشیاری و فروتنی بسیار میطلبد ـ این است كه صرف هفتاد و دو سال عمر، و حتی بیشتر از آن؛ حتی نود و صد سال عمر بدان معنا نیست كه ما اصالتاً و واقعاً زندگی را تجربه كردهایم؛ پخته شدهایم؛ و از شخص خومان اجازهٔ فضولانه دریافت كردهایم برای اینكه شما تازهواردین را بپزیم! (برای كارهای صواب) من وقتی شما را نصیحت میكنم؛ و مخصوصاً وقتی چند جلد مقوایی كتاب كلفت چاپ میزنم، انگار نفس به چاپ زدن، نوعی مجوز، و نوعی اتوریته برای من صادر كرده است! به صرف نوشتن كتاب ـ علیالخصوص كتب ـ من خود را مجاز میدانم برای اینكه نشان بدهم از شما داناتر و خردمندتر هستم! گاهی صرف هفتاد و دو سال عمر را مینویسم در بخش طلبكار دفتر حسابداری و در ردیف بده و بستانهایم! حال آنكه صرف هفتاد و دو سال عمر، و حتی هشتاد و نود و صد سال هم فینفسه به معنای پختگی و تجربه كردن زندگی نیست! به معنای آن نیست كه چرخ آسیاب ما را خیلی گردانده و آبدیدهمان كرده؛ و شما جوانهای تازهوارد خامید و نابخرد و ناآزموده، و از همه جا بیخبر!