مسئلهٔ ما یک مسئلهٔ ذهنیست. ما اندیشههای وهمآلود خود را به حساب هستی و هویت روانی میگذاریم و این یک اشتباه است و چون با یک ذهن وهمآلود یعنی با ذهنی که اسیر اشتباه هویت است به قضایای زندگی نگاه میکنیم، نمیتوانیم واقعیت آنها را به گونهای که هست ببینیم. اگر آن اشتباه بر ذهن ما تحمیل نشده بود، ذهنمان در رابطهٔ مستقیم با واقعیات و قضایای زندگی قرار داشت و هر چیز را آنگونه میدید که هست. در آن صورت ذهن ما نسبت به قضایای زندگی کیفیت شناخت داشت. نسبت به حقیقت زندگی "عارف" بود.