برای جوانان


   گمان نمی‌كنم هیچ مسأله‌ای در انسان ریشه‌دارتر از این باشد كه ذهن او كیفیت پرسش‌گری را از دست داده است. و اكنون هیچ كلیدی اساسی‌تر و مفیدتر از این نیست كه ذهن را در هر قدم و در هر رابطه با هر موضوع و اندیشه‌ای در مقابل پرسش قرار بدهیم!

   و این از كودكی ـ آنهم به عنوان یك خصیصه مستحسن ـ به كودك تحمیل شده است كه او باید بشنود، حرف‌شنوی و پذیرش بدون سئوال داشته باشد!

   بعضی یاران و همسفران تازه به مهمانی وجدآمیز، یا حزن‌بار و پر از اندوه رسیدهٔ زندگی، بهتانی جدید بر این بنده خدای ـ از لحاظ خودش شاید عالی؛ ولی از لحاظ دیگران شاید بسیار فاصله‌دار تا «عالی» ـ وارد آورده‌اند. می‌گویند مصفا را ـ به صرف چاپ چند كتاب بی‌سر و ته و به ناز خواباندن آن در یك جلد سیاه مقوایی؛ و حصول مبالغی احسنت و به‌به؛ و مضافات آن (گو كه چندان مضافاتی هم ندارد) ـ چنان باد و برودی در نوردیده است كه حالا دیگر با چشم بسته، و بی‌آنكه بداند موضوع فلان و بهمان كتاب چیست، آن را رد و نفی می‌كند ـ و بر این ادعا است كه آن كتاب قابلیت حتی یك توجه كوتاه و نظر انداختن و گذشتن را هم ندارد!