خواهی گفت: من هنوز پاسخ سؤال تو را ندادهام. سؤال تو این است: من چگونه بتوانم تشخیص بدهم كتابی كه هماكنون دارم میخوانم، یك كتاب منطقی، مفید و صحیح است؛ یا كتابی است نوشته شده به وسیله آدم هویت فكری دیگری مثل خودم؟ به عبارت دیگر چگونه بتوانم حقیقت این معنا را تشخیص بدهم كه:
«آن عصاكش كه گزیدی در سفر خود بدان كو هست از تو كورتر!»؟
ظاهراً مجموعهٔ این قضایا ما را در یك بنبست معضل گیر خواهد انداخت!
ولی اگر خوب به محتوای بعضی اشارات و بشارتهای قرآن توجه كنیم میبینیم كه در آن مژدهٔ فرخندهای به انسان داده است! برای درك محتوای این بشارت عمیق، گسترده و پرثمر لازم است به بعضی از اصول كلی مربوط به هستی انسان ـ آنگونه كه در قرآن آمده است ـ توجه كنیم ـ و خیلی عمیق و با تأمل توجه كنیم!
این را میدانیم كه قرآن و اسلام و پیامبر خردمند اسلام برای هیچ انسانی مزیتی اعتباری ـ مزیتی كه در ذات هستی آدمی است؛ از قبیل مزیت قبیلهای، ثروت، منصب و غیره قایل نشده است! اینكه تو از نوادگان ارباب سولت هستی و من از نوادگان رحیم بقال، هیچ مزیت و افتخاری برای تو نیست؛ و نیز بقالزادگی من موجب سرافكندگی من نیست! یا اینكه وقتی تو جبر و مقابله در حد انیشتین دانشمند میدانی؛ ولی من فرق بلیون را از میلیون و ترلیون و غیره تمیز نمیدهم برای تو یك نوع مزیت واقعی است؛ ولی برای من نیست! تو دانشی داری كه من ندارم. ولی اینكه قرآن میفرماید انسانها مزیتی بر یكدیگر ندارند، معنا و مقصود خاصی از آن را در نظر دارد! اینكه پیامبر اسلام با آن عظمت معنوی و اخلاقی میفرماید: «انا بشر مثلكم»، من هم انسانی هستم مثل شما و مثل هر انسان دیگر، منظور خاصی را در نظر دارند!
از یك طرف این یك واقعیت است كه هیچ دو انسانی از هر لحاظ شبیه یكدیگر نیستند. از طرف دیگر پیامبر اسلام میفرماید من هم انسانی مثل شما هستم ـ و به عبارت دیگر بین من و شما هیچ تفاوتی وجود ندارد!