توجهات را به یك یا دو نكتهٔ قابل تأمل جلب كنم: اول اینكه صرف نوشتن چند كتاب ـ به قول دوستان بیسر و ته ـ نشانهٔ خردمندی نیست! دوم اینكه صرف هفتاد و دو سال عمر، و حتی هشتاد و نود و صد سالش هم بدان معنا نیست كه ما زندگی را تجربه كردهایم؛ پخته شدهایم؛ و شما جوانهای تازهوارد ناپختهاید. به تفصیل توضیح دادهایم كه چگونه جامعه كودك را هنوز چشم به زندگی باز نكرده است كه در یك قالب توهمی فرو میاندازد؛ و در این قالب او را خواب میكند؛ و تا پایان عمر او را در یك خواب و رؤیای شبهبیداری نگه میدارد! و انسانی كه در این قالب توهمی فرو رفت؛ و بنابراین زندگی و قضایای هستی را از درون و از پشت آن قالب نگاه كرد، اگر هزار سال هم عمر كند كور، نابالغ و ناپخته باقی خواهد ماند. چنین انسان فرو رفته در قالب توهمات، خیلی كه هشیار باشد، خیلی كه متواضع باشد حداكثر میتواند درك كند كه در یك قالب است ـ ولی اینكه از قالب برون شود یا نه، امر دیگری است! چنین انسانی نمیتواند تجربهای از واقعیت زندگی داشته باشد!