یکی از دلایل مشکل بودن زوال هویت فکری، میل یا نیاز به همدست داشتن در ارضاء خشم نسبت به دشمنان مشترک است. و ما برای ارضاء، با همان کسانی همهویت یا متحد هویتی میشویم که دشمن ما هستند ـ و میخواهیم خشم خود را نسبت به آنها ارضاء کنیم.
به عبارت دیگر، متحد شدن و متحد پیدا کردن برای ارضاء خشم، لاجرم نیاز و ضرورت استمرار هویت را پیش میآورد!
میبینی که ما ـ تحت عنوان حفظ هویت و شخصیت ـ درگیر چه بازی پیچیده و تباهکنندهای شدهایم؟(!)
به عبارت دیگر، متحد شدن و متحد پیدا کردن برای ارضاء خشم، لاجرم نیاز و ضرورت استمرار هویت را پیش میآورد!
میبینی که ما ـ تحت عنوان حفظ هویت و شخصیت ـ درگیر چه بازی پیچیده و تباهکنندهای شدهایم؟(!)
۱ نظر:
در مورد دشمن واقعی که ممکن است خطرات جانی و مخاطره ايجاد کند، جای شک نيست.
اما، دشمن، خود اگر توهم و خيال فرض شود، نتيجتا ً وجود ِ خارجی ندارد و واقعی نيست-زاييدۀ خيال است؛ بنا براين خشم (ي) هم پديد نخواهد آمد.
البته واقفم به اينکه شما مسئله را از بُعد ِ ديگری مطرح کرده ايد و منظورتان چيز ديگری بوده؛ منهم از زاويۀ ديگری به ارتباط ِ خشم و دشمن نگريسته ام..
ارسال یک نظر
» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس از قسمت "انتخاب يک هويت" گزینهٔ "نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید.
سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.
» لطفاً فقط درباره این یادداشت بنویسید. برای امور دیگر از صفحهٔ تماس استفاده نمایید.