باری، پاسخ اتهامات نیمهكاره ماند: شخص شخیصی كتابی به دستم داد كه عنوان آن را بارها دیده یا شنیده بودم ـ و به حد اعلا از اعتبار كورانهٔ اجتماعی بهره داشت؛ و دارد! در اولین صفحهٔ كتاب جملهای با حروف بزرگ از قول مؤلف نگاشته آمده بود؛ به این مضمون:
«تقدیم به همهٔ كسانی كه در راه آزادی میهن خود مردانه میجنگند و سرانجام شاهد موفقیت را در آغوش میكشند...!»
«تقدیم به همهٔ كسانی كه در راه آزادی میهن خود مردانه میجنگند و سرانجام شاهد موفقیت را در آغوش میكشند...!»
با خواندن همین جمله، كتاب را بستم، به دستش دادم؛ و گفتم این محتوایی كه واقعاً محتوا باشد و قابلیت حتی یك نظر را هم داشته باشد، ندارد!
دوست شخیص حیرتكنان گفت: بیخود نیست كه خیلی از خوانندگان وصلهٔ غرور و نخوت به مصفا میچسبانند! نمونهٔ زنده و بارز آن همین است كه خودم همین الان به چشم خودم دیدم. تو چطور با خواندن یك سطر از یك كتاب چند جلدی میتوانی قضاوت كنی كه محتوا ندارد، یا دارد؟!