واقعیت


   به عنوان یك طریق غیرمستقیم رهایی، زندگی و هستی ـ هستی همه چیز ـ را با دید علمی نگاه كن. (من چندان میانه‌ای با كلمهٔ «علمی» ندارم.) من می‌گویم این یك قالی است، نه بی‌شخصیت است نه با شخصیت. این یك واقعیت است. ما چرا فكر می‌كنیم پدیده‌ای متفاوت با یكی از عناصر هستی‌ایم؟! پس خود را به عنوان یك واقعیت نگاه كن ـ بدون تعبیرهای كمرشكنی كه معمولاً بار این بندهٔ خدا می‌كنی! خودت را به صورت بیگانه‌ای نگاه كن ـ تا تعلق و علاقه‌ات به «خود» از بین برود!

   توجه كن كه هستی ما و مسایل ما برون از حیطهٔ هستی و وجود به معنای عام و كلی آن نیست! و به عنوان یك قاعدهٔ (اشكالی ندارد بگوییم) علمی هستی چیزی است كه هم‌اكنون موجودیت و واقعیت دارد! بنابراین تو هستی خویش را به عنوان پدیده‌ای كه در گذشته بوده یا در آینده خواهد شد نگاه نكن!

   بهترین استدلال در این زمینه توجه به اصل حركت و نو به نو رسیدن عمر و حیات همه چیز است!
 

۱ نظر:

ناشناس گفت...

اگر کلمه توجه را هم از ابتدای اصل حرکت برداریم شاید بهتر بشه نه؟

ارسال یک نظر

» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس از قسمت "انتخاب يک هويت" گزینهٔ "نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید.
سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.

» لطفاً فقط درباره این یادداشت بنویسید. برای امور دیگر از صفحهٔ تماس استفاده نمایید.