خوب‌گویی


   ما به طور عجیبی مستعدیم که به هر مناسبت نسبت به یکدیگر خشم و نفرت بورزیم. چند نفر داشتند بر سر چند موضوع مذهبی بحث و مجادله می‌کردند. یکی از آن مسایل، «غیبت» بود؛ یکی مسأله «کسب» و «تجارت» بود؛ یکی مسأله حرمت خرید و فروش بعضی حیوانات ـ مثلاً سگ ـ بود؛ یکی مسأله رفتار با اسیر جنگی بود! 

   و بر سر هر مسأله و از ابعاد مختلف خشونت و تندی حاکم بر مجلس گفت‌وگو بود. یکی با استناد بر یک حدیث می‌گفت: در اسلام «غیبت»، ولو مبتنی بر یک موضوع واقعی باشد، مذموم است. دیگری می‌گفت روایت از «معصوم» آمده است که غیبت در بعضی شرایط مجاز است!

نوار


   "من فکر می‌کنم از حوالی بیست‌سالگی به بعد وجود روانی انسان تبدیل به یک ضبط‌صوت می‌شود - گیرم در بعضی از نوارها چیزهای بقول شما مبتذل ضبط می‌شود و در بعضی چیزهای والا، در بعضی کمتر و در بعضی بیشتر، مثلاً من یک غزل از حافظ ضبط کرده‌ام و تو ده تا. ولی وقتی هر دو عاریتی و وام‌گرفته از دیگری است، چه فرق می‌کند!؟

   اگر خوب به آدمها و حرفهایشان دقت کنیم، می‌بینیم که انگار تمام وجود آنها در چند نوار خلاصه شده است. هستی بعضی‌ها را انگار یک نوار نیم‌ساعته تشکیل می‌دهد و بعضی‌ها را چند ساعته.