خوب‌گویی


   ما به طور عجیبی مستعدیم که به هر مناسبت نسبت به یکدیگر خشم و نفرت بورزیم. چند نفر داشتند بر سر چند موضوع مذهبی بحث و مجادله می‌کردند. یکی از آن مسایل، «غیبت» بود؛ یکی مسأله «کسب» و «تجارت» بود؛ یکی مسأله حرمت خرید و فروش بعضی حیوانات ـ مثلاً سگ ـ بود؛ یکی مسأله رفتار با اسیر جنگی بود! 

   و بر سر هر مسأله و از ابعاد مختلف خشونت و تندی حاکم بر مجلس گفت‌وگو بود. یکی با استناد بر یک حدیث می‌گفت: در اسلام «غیبت»، ولو مبتنی بر یک موضوع واقعی باشد، مذموم است. دیگری می‌گفت روایت از «معصوم» آمده است که غیبت در بعضی شرایط مجاز است!

   بالاخره یکی گفت بیاییم یکی از سنت‌های رسول‌الله را مبنا قرار بدهیم؛ آن سنت «فایدت‌محوری» یا برخورد مفید با تمام ابعاد زندگی است! اگر فایدت را مبنا قرار بدهیم می‌بینیم زندگی ما در چه وسعتی آمیخته به بیهودگی و بطالت است. ما فکر می‌کنیم فقط «غیبت» ـ به معنای بدگویی در غیاب دیگران ـ کار بیهوده و بی‌معنایی است. ولی وقتی «اصل فایدت» را مبنا قرار بدهیم می‌بینیم در تعریف و ستایش دیگران نیز فایده‌ای وجود ندارد؟! یعنی هم بدگویی در غیبت دیگران و هم خوب‌گویی در غیبت آن‌ها کاری است عبث!