رفتن یا برده شدن؟


   فرضاً خداوند طریق و صراط مستقیم رفتن را بر تو بازمی‌نماید؛ ولی اگر تو فاقد ابزار رفتن به آن راه باشی، یعنی اگر پا نداشته باشی چگونه می‌خواهی بروی؟!

   می‌دانی پای رفتن تو چیست؟! فطرت تو است! وقتی فطرتت را كشف كردی متوجه می‌شوی همان فطرت خودش هم راه بوده، هم مقصد بوده و هم وسیله!

   وضع ما در حال حاضر چنان است كه مدام در تلاش و تقلائیم تا با پای بسته به راه بیفتیم.

   ممكن است بگویی ـ بعضی‌ها می‌گویند ـ وظیفهٔ احكام و قوانین مذهب این است كه انسانی را كه ابزار به راه صحیح رفتن را ندارد (یعنی پای رفتن ندارد!) به راه صحیح ببرد؟!

   معنای این برای من روشن نیست.

   و می‌‌پرسم به هر حال وسیله و ماهیت انتقال از ظلمت به نور، كه مورد تأكید مصحف است، چیست؟!
  
   آیا انسان باید برای همیشه از داشتن ابزار راهنمایی درون خودش محروم باشد؛ و همیشه باید برده شود؟!

۷ نظر:

خسرو شاه محمدی گفت...

بسم الله
سلام
برای استاد آرزوی سلامتی دارم
به نظرم در هدایت الهی اصل بر فطرت است و انبیا و کتاب فرع هستد.نه اینکه کم اهمیت باشند خیر بلکه ضروری اند اما اصلیت فطرت را ندارند چرا که مقدمتا فطرت درستی ادعای نبوت و دانش وحی را صحه میگذارد و نیز بسیاری از بشر محروم از نبی بوده اند لاکن به قدر دانش فطری معاف از مواخذه عمل نیستند.

نرگس سادات گفت...

با سلام به استاد مصفای عزیز.... من هم مثل شما معتقدم فطرت هم مقصد است هم وسیله
و احكام و قوانین هر مذهب نهایتا از انسان برده میسازد....... وسیله و ماهیت انتقال از ظلمت به نور نیز تنها اراده انسان و تلاش او برای دانستن و غلبه بر جهل است و بر خلاف اقای خسروشاه محمدی اعتقاد ندارم فطرت درستی ادعای نبوت و دانش وحی است و با استدلال ایشان بشری که از نبوت بی بهره بوده و باز مواخذه میشود دلیل ظالم بودن خدای مورد نظر ایشان است....که مطمئنم خدای واقعی از این موضوع مبرا هستند.

قطره گفت...

من خیلی سواد ندارم ...

خیلی چیزها رو نمیدونم ....

می شه گفت هیچ چی نمی دونم ....


فقط :
اینو می دونم که انسان باید برده شود ...

ولی ...

ولی ....

فقط توسط دل ....


فقط دل می دونه ، راه اصلی کجاست ...
دل چراغیه که مسیر فطرت رو خودبخود روشن می کنه ...

در هر لحظه ، فقط قدم زیر پا رو اگه ، دل روشن بکنه ، می تونی بری ...

ولی انسانها رو عادت دادند که چراغ دل رو خاموش کنندو دست یک راهنمای " کور " رو بگیرند و سرتاسر عمر دنبال راه بگردند ....

کثرت اونهایی که با این روش راهی بیراهه ها می شن اونقدر زیاده که :

کسی به فکرش نمی رسه یک لحظه در درست بودن راه و بلد بودن راهنما تردید کنه .

آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم ....

وای از این تشنگی و اشتیاق انسان به
رسیدن به فطرت که هر چه به جای آب بهش می دن می پذیره ولی تشنه تر از قبل با عطش درون می مونه ....

تو رو خدا از آب درون کوزه ی خودت بخور کمی ...

خسته ام از حرفها ...
خسته ام از سرابهایی که انسانها با عجز و بی تابی در شوق آب به دنبال اون می دوند.

دویدن لازم نیست .
آب درکوله بار خودت هست .بردار و بخور . تمام .

حامد گفت...

با سلام،
يادم ميايد كه در كتاب "تفكرزائد" آقاي مصفا در پاسخ به سوال يكي از حضار مي گويند كه "انسان مذهبي تفكر زائد ندارد..." بهرحال به اعتقاد من مذاهب همانند يك Manual يا دفترچه راهنما عمل مي كنند كه هميشه از سوي كارخانه ها به خريداران توصيه مي شوند و ندرت كسي هم آنها را مي خواند!
كلام آخر اينكه مذاهب چيز پيچيده اي نيستند شما "دروغ" نگوييد و آنوقت ببينيد چه تحول عظيمي در زندگيتان رخ مي دهد...والسلام

خسرو گفت...

اگر پایی برای رفتن هست نیازی به کسی یا چیزی نیست واگر نیست کسی نمیتواند دیگری را راه ببرد. بنظرم این را میگویند تسلسل. مثل حرکت روی محیط یک دایره است. آدم دیر یا زود به جای اولش برمیگرده.

قطره گفت...

سلام بر استاد مصفای بزرگوار

سال نو رو تبریک می گم ....

و امیدوارم افراد زیادی بتونن از گنج وجود شما و درک عمیقتون بهره ببرند ....

خوشحالم که سعادت آشنایی با درک شما رو که مماس با فطرت هست ، رو ، داشتم ...

موفق باشید .

کوکولانه گفت...

آقای مصفا، آنقدر منطقی و روشن حرف میزنید که جای هیچ اما واگری نیست!
وای کاش
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را...
هرچند انسان اسیر هویت فکری میل به چسبیدن و ماندن در تاریکی داره و اگر هم آفتاب بیاید دلیل آفتاب، باز هم به گونه ای سعی در ردّ آن دارد و به این وسیله میخواهد نمایش عدم حقارت وکمال بدهد.

ارسال یک نظر

» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس از قسمت "انتخاب يک هويت" گزینهٔ "نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید.
سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.

» لطفاً فقط درباره این یادداشت بنویسید. برای امور دیگر از صفحهٔ تماس استفاده نمایید.