اختلاف خودخواسته


   اختلاف بین فرهنگ‌ها و تمدن‌ها یک واقعیت نیست ـ تا چگونگی رفع آن معنا داشته باشد! تفاوت، غیر از اختلاف است. زبان مثلاً فارسی با زبان مثلاً چینی متفاوت است؛ همچنین آداب و رسوم این دو قوم، متفاوت است؛ ولی اختلاف و خصومت در ماهیت و واقعیت آن زبان‌ها و آن آداب و رسوم وجود ندارد؛ بلکه خود انسان‌ها ـ به دلایلی آن اختلافات غیر موجود را ایجاد کرده‌اند! در اینصورت رفع اختلافی که واقعیت و موجودیت ندارد؛ و خود انسان‌ها آن را ایجاد کرده‌اند، چگونه ممکن است؟! 

   آیا در تاریخ چنین تفاهمی هرگز بوجود آمده است؟! اگر به عمق ماهیت ادیان توجه کنیم می‌بینیم یکی از اهداف اساسی آن‌ها، و یکی از معانی آن‌ها ایجاد تفاهم ـ در شکل تحقق یگانگی، و ایجاد وحدت بوده است! 

   تا زمانی که عوامل نهفته در پشت اختلافات را نشناخته و از بین نبرده‌ایم، ایجاد تفاهم یک امر محال است! 

   ببین، هم‌اکنون هیچ دلیل واقعی وجود ندارد که بین من و تو دشمنی، خصومت و اختلاف وجود داشته باشد. پس اگر اختلاف ایجاد بشود، خودمان خواسته‌ایم آن را ایجاد کنیم. در اینصورت رفع چیزی که خودمان وجود و بودن آن را خواسته‌ایم چندان معنایی ندارد!