ميگويند به دليل گسترش وسايل ارتباط جمعي از قبيل راديو و ماهواره و غيره، انسانهاي امروز گرفتار نوعي «ملوكالطوايفي ذهني» شدهاند! ميگويند در گذشته تعداد سيستمهاي نظري و فكرياي كه به ذهن انسانها القاء ميشد اولاً محدود بود؛ ثانياً گروههايي كه در القاء آن نظريه منافع و مصالحي داشتند ذهن فرد را در يك قالب محدود و بسته نگه ميداشتند و مانع ميشدند كه نظريهٔ جديدي بر ذهن آن فرد و گروه عرضه بشود؛ ولي امروز هركس از هر گوشهٔ دنيا يك نظريهاي پيدا ميكند و از طريق يك مقدار آرايش و بزك، ظاهري موجه و معقول به آن ميدهد؛ و يك ساعت بعد از طريق اينترنت آن را در اختيار ذهن ميليونها انسان قرار ميدهد! و ذهن افراد پر ميشود از انواع انديشهها و نظريات اغلب متضاد و متناقض. حال آنكه در گذشته، طول زمان اين القائات صد سال و حتي هزار سال بود!
اصل موضوع در حالا و گذشته فرق نميكند. اولاً اين همان چيزي است كه مولوي ميگويد جزييانديشي، تكهتكهانديشي؛ و اينكه «هر يكي گويد منم راه رشد»؛ يا «اين بدين سو، آن بدآن سو ميكشد». در گذشته هم ملوكالطوايفي ذهني وجود داشته است!
ثانياً وقتي من اسير انديشههاي القايي بيگانهاي به نام «هويت» شدم، و به وسيلهٔ بيگانهاي حركت كردم، ديگر چه فرق ميكند اسير يك انديشه و نظريه باشم يا اسير دهها و صدها نظريه! اصل بدبختي، سرگرداني و كوري من انسان اين است كه خودم نيستم؛ خودم راه نميروم، بلكه راه برده ميشوم. در اين صورت تعداد و كميت مهم نيست!