اين واقعاً يك فاجعه است؛ يك خسران عظيم است كه من انسان حالات و كيفيتهاي فطري و اصيل خود را ـ كه جوهر و محتوا دارند ـ بگذارم، و به "هستي"اي دلخوش كنم كه حاصل ادا و نمايش است؛ كه مبتني بر چيزي است كه ديگران به من ميگويند آن چيز هستم؛ و در يك كلام: "شبه هستي"اي كه مبتني بر "كلام دروغ" است! و از اينها مضحكتر و بيمعناتر ـ يعني از ادا و نمايش براساس فلان صفت، و آن نمايش رفتار و ادا را به حساب وجود آن صفت گذاشتن ـ "همگونسازي" يا "هم هويتگري" است! من جوهر و محتواي عقل، خرد، نيكي، احساس، عشق، زيبايي و خير را نميشناسم؛ هيچ تجربهاي از آنها ندارم! بعد ميآيم و خود را طرفدار فلان آئين يا فلان مكتب و فلسفه ميكنم ـ و در حقيقت خودم را با آن آئين؛ مثلاً با زيستن بودا "هم هويت" ميكنم! اينكه من ميگويم: "من بودائيام"، يعني همين "هم هويت سازي". و اين دقيقاً مصداق اين نكته عميق و با معنا است كه ميگويد:"من آنم كه رستم بود پهلوان!" حضرت بودا آئين رهايي، آئين آزادگي، خردمندي و پاك و خير و زيبا زيستن را بر انسان عرضه كرده است! ( اين را به عنوان فرض و مثال ميگويم؛ زيرا مطالعه و شناخت دقيق و جامعي از بودايي ندارم!) حال اين يعني چه كه تو ميگويي "من بوداييام"؟! اگر تو در آزادگي، خردمندي، زيبايي و پاكي زندگي ميكني، بودايي نيستي؛ بلكه يك انسان اصيل و "فطرتمحور"ي ـ انساني؛ فقط انساني! جوهر هستي خودت هستي!!
زماني بود كه وقتي شخصي در مدح و منقبت مثلاً حافظ ميگفت: ببين چه توصيف عميق و دقيقي از زيبايي هستي دارد؛ چه توصيفي از فضيلت، شجاعت، مناعت، آزادگي و غيره دارد!
و من توي دلم حرص و جوش ميخورم كه آخر اي مسلمان؛ اگر فردي اين استعداد را داشت كه كلمات يا عبارات، تشبيهات، استعارات زيبايي را كنار هم بچيند و از آنها يك غزل زيبا (و من نميدانم كلمهي "زيبا" در رابطه با يك غزل، يعني با يك مقدار تشبيه و توصيف چه مفهومي دارد؟!) بسازد، اين دليل آن ميشود كه آن شخص (حافظ) همهگونه استعداد و قابليتي داشته و به اصطلاح "همه فن حريف" بوده؟! حافظ غزل در حد اعلاي زيبايي ميسرايد! اين دليل آن ميشود كه استعداد، قابليت، صلاحيت و اقبال آن را داشته كه ديشب "با ساكنان حرم ستر و عفاف ملكوت" بادهي مستانه هم بزند؟!! آيا شعر خوب گفتن دليل آن ميشود كه گويندهي شعر استعداد تجربهي جوهر مثلاً عشق يا زيبايي را هم دارد؛ آيا دليل آن ميشود كه از صميمت، راستي، مناعت، و همهي فضايل نيز برخوردار است؟!
اين موضوع را مطرح كردم به خاطر آنكه ميبينم اين روزها با يك وضع ناجوري تبليغ ميكنند! (اسم و مثال ذكر نميكنم!) ولي اين جور تبليغات نوعي اهانت به خرد، عقل و تشخيص و تميز انسانها است!
ميخواهم اين فايده يا نتيجه را از آنچه گفتم بگيرم: هرچه ميبيني و ميشنوي، (به قول حضرت علي (ع)) گويندهي آن مطلب را فراموش كن ـ كه كي است!
و براي اينكه به واقعيت، به جوهر، و به حقيقت چيزهاي زندگي بيشتر نزديك بشوي و به عمق قضايا بيشتر نفوذ كني، سعي كن الفاظ را هم از روي چيزها برداري ـ و ببين بعد از هدف، آن موضوع، آن واقعه، آن شخص، يا هر چه كه هست ـ چه چيز باقي مانده است!
اگر بتواني اين مثال را در مورد انسانها عمل كني خدا ميداند كه به چه حد و عمقي از حقيقت، روشنايي و واقعنگري دست مييابي!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس از قسمت "انتخاب يک هويت" گزینهٔ "نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید.
سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.
» لطفاً فقط درباره این یادداشت بنویسید. برای امور دیگر از صفحهٔ تماس استفاده نمایید.